باز در فکر قطارم
یادت هست
همانکه من وتو را رساند
اندیمشک
دوکوهه
شوش
فتح المبین
راستی یادت میآید
چعب را میگویم
همو که
گرمای آغوشش
بوی مجنون میداد
حالا
من مانده ام و
ریل و یک آه جانکاه